?سلام آقای دلتنگی؛
?سلام آقای تنهايی؛
?سلام من بر تو ای حيرانِ بيابان های بیوفایی؛
?سلام من بر تو ای سرگردان جادهی بیانتهای قلب های بیمهر؛
?سلامی از جنس شرم؛ از جنس آلودگی؛ از جنس هوسهای ناتمامم؛
?سلامی از جنس توبه و اِنابت به درگاه حق.
✍ اين، از قلمِ مُحبّی جاری است كه زندگیاش سراسر شرمندگی است؛ از زبانِ دوستی روان است كه در مردابِ گناه، غرقِ دست و پا زدن و تلاطمِ بینتيجه است.
? از دل كسی گوياست كه زمينِ اين دل بجز بذرِ گناه و فساد، زينت نيافته و امروز ثمره و نتيجهی اين بذرها را در بیپايانیِ بلاها و سردگمی و رنجهای زنگیاش، و در اضطرارهای گوناگون و نااميدیهای ناتمامش درک میكند.
❣ امروز روز برداشت ميوه های قلب من است اما، دستانِ دلم خالی است?، ميوههايم پوسيده و گنديده است?؛ امروز دريای يأس، امواجش را بر صخرههای دلم میکوبد?❤.
? هوای آسمانِ دلم تاريک و ابری است؛ ابری است اما باران نمیبارد، باران میخواهم، بارانِ رحمتت را. روحم سرد و منجمد است، گرمای نگاهت آتشی است بر دلم؛ پس به آتش بكش و بسوزان. بتابان آن طلعتِ خورشيدِ رويت را. سرما دلم را خشكانده است، آفتابت را ميخواهم⛅.
❤️ در اعماق دلم كورسوی اميدم تویی. ای كاش اميدم را نااميد نكنی…
? #دلنوشته_مهدوی