#طنز_جبهه
?…عید غدیر که میشد خیلیها عزا میگرفتند. لابد میپرسید چرا؟
?
به همین سادگی که چند نفر از بچهها با فرماندهی فریبرز با هم قرار میگذاشتند، به یکی بگویند؛ سید …
?
البته کار که به همین جا ختم نمیشد.
?
⛺️ایستاده بودیم بیرون چادر، یک دفعه دیدیم چند نفر دارند دنبال یکی از برادرها میدوند.
?♂?♂?♂
میگفتند: وایسا سید علی کاریت نداریم!
?
و او مرتب قسم میخورد که من سید نیستم، ولم کنید.
?
تا بالاخره میگرفتندش و میپریدند به سر و کلهاش و به بهانه بوسیدنش آش و لاشش میکردند.
???
?…بعد هم هر چی داشت، از انگشتر، تسبیح?، پول،? مهر نماز تا چفیه و گاهی هم لباس?، همه را میگرفتند و از تنش به بهانه متبرک بودن در میآوردند …
جالب اینجاست که به قدری فریبرز و نیروهایش جدی میگفتند؛ سید که خود طرف هم بعد که ولش میکردند، شک میکرد و میگفت: راستی راستی نکند ما هم سید هستیم و خودمان خبر نداریم،
??
گاهی اوقات کسی هم پا پیش میگذاشت و ضمانتش را میکرد و قول میداد که طرف وقتی آمد تو چادر،⛺️ عیدی بچهها یادش را فراموش نکند؛ ?حتی اگر یک کمپوت گیلاس ?باشد و سرانجام برای اینکه از دست اینها راحت شود، طرف کمپوت را میداد و غر میزد که عجب گیری افتادیم، بابا ما به کی بگیم ما سید نیستیم❗️❗️❗️???
آخرین نظرات