✏اسمش یوسف بود.یوسف قربانی…بچه ی زنجان
? شش ماهگی پدرش و از دست داد و یتیم شد. شش سالگی مادرش را از دست داد و با برادرش برای ادامه زندگی به خانه ی مادربزرگ رفتن…
?دبستان بود که مادر بزرگش به رحمت خدا رفت و تنها دلخوشیش برادر بزرگترش بود که در دوران نوجوانی او را در سانحه ی تصادفی از دست داد و تنهای تنها شد.
رفت جبهه.تو اطلاعات عملیات بود.غواص هم بود.تو کربلای پنج شهید شد.
⁉چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از همرزمان خبرنگارش از او پرسیده بود: آقا یوسف! غواص یعنی چی؟ او پاسخ داده بود:
غواص یعنی مرغابی امام زمان عجالله…
●همرزم یوسف: “هر روز می دیدم یوسف گوشه ای نشسته و نامه می نویسد. با خودم می گفتم یوسف که کسی را ندارد! برای چه کسی نامه می نویسد؟ آن هم هر روز! یک روز گفتم: یوسف نامه ات را پست نمی کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد. نامه را از جیبش در آورد، ریز ریز کرد و توی آب ریخت. چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می نویسم، کسی را ندارم !
?جهت شادی روح همه شهدا صلوات?
⚘اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم اجمعین⚘
# تلنگر
#شهید_غواص
#شهید_یوسف_قربانی?
┈┈•✾???✾•┈┈
آخرین نظرات