#چی_شد_طلبه_شدم
#تولیدی_به_قلم_خودم
اسم حوزه و طلبه برایم نوو جدید بود ?هیچ شناختی از طلبگی نداشتم ?همیشه خودم را یک دانشجو فرض می کردم ?تمام هم و غمم جبران یکسال عقب ماندم از دانشگاه بود ولی یهو همه چیز تغییر کرد…..?
به اصرار خانواده وارد مسیر دیگری شدم…?
چشم که باز کردم ?خودم را در سالن امتحان دیدم جلوی چشمم بنر آزمون ورود به حوزه علمیه خودنمایی می کرد?….
ولی من هنوز مساله را جدی نگرفته بودم?….تا اینکه خبر قبولی را با تماس تلفنی اعلام کردند✅…
حالا باید خودم را برای مصاحبه آماده می کردم? با چادر قرضی خواهرم رفتم….ولی با ناامیدی برگشتم ☹سوالات و انتظارات با شرایطم جور نبود…ولی بازهم در عین ناباوری قبول شدم✅…
این برای من یک امتحان بود? دل کندن از آرزوها و رویاها و ورود به دنیایی مبهم….
خداروشکر? توانستم با دعاهای خیر مادر و خانواده ام از آن دنیای خیالی? به دنیای پر از عشق و صفای طلبگی پا بگذارم?. هفت سال از اولین تولد طلبگی ام می گذرد ولی حالا….
دلتنگم…..?
دلتنگ آن صبح هایی که ازسوز سرما زمستان ?چادرم را محکم بغل می کردم که حافظم باشد….
دلتنگ آن دورهمی دوستانه ای که هرصبح سرسفره ☕ساده طلبگی دور هم جمع می شدیم و بهترین لقمه ها رابرای هم می گرفتیم….
دلتنگ آن روزهایی که برای همدیگر بایه کیک ساده تولد? می گرفتیم…..
دلتنگ آن صرف افعال ضَرَبَ ضَرَبوا در کلاس صرفم?…..
دلتنگ نگاههای مادرانه ی اساتیدی هستم که عاشقانه پندواندرزمان می کردند?…..
پنج سال تحصیلم به سرعت برق و باد گذشت⌛…..
خدایا! این بنده ی سراپا تقصیر و کوتاهی را از هم نشینی با بهترین بندگانت محروم نکن و زیّ طلبگی را هیچ وقت فراموش نکنم?.
خدایا! عشق و سوز انتظار رو به این بنده ی حقیرت هم بچشان تا همیشه یادم باشد که جیره خوار سفره ی امام عصر(علیه السلام )بوده و هستم?.
خدایا! نگاه پراز محبتت را از این بنده ی محتاجت هیچ وقت برندار که غیر از تو امیدی ندارد چون تو بودی که وارد مسیر طلبگی ام کردی تو اذن دخول به جرگه سربازان عاشق را دادی?.
آخرین نظرات